کد مطلب:217103 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:252

ایمنی از شر هارون الرشید
یك بار وقتی كه هارون الرشید، امام كاظم (علیه السلام) را زندانی كرد، وقتی شب شد، حضرت وضو گرفت و چهار ركعت نماز خواند و به درگاه خداوند دعا كرد كه گزندی از هارون به او نرسد. بعد از این كه دعای حضرت تمام شد، مردی سیاه به خواب هارون آمد و در حالی كه شمشیری در دست داشت، بالای سر او ایستاد و گفت:

«ای هارون! موسی بن جعفر (علیه السلام) را آزاد كن وگرنه گردنت را با این شمشیر می زنم.»

هارون وحشت زده از خواب پرید و نگهبان را احضار كرد و گفت: «به زندان برو و موسی را آزاد كن و نزد من بیاور.»



[ صفحه 21]



امام موسی بن جعفر (علیه السلام) نزد هارون رفت. هارون به او گفت: «تو را به خدا قسم می دهم كه آیا امشب دعایی كرده ای؟»

حضرت فرمود: «بله.»

هارون گفت: «چه دعایی كرده ای؟»

امام فرمود: «وضو گرفتم و چهار ركعت نماز خواندم و رو به سوی آسمان بلند كردم و گفتم: خداوندا! ای آقای من! من را از دست هارون و شر او رها كن.»

هارون مبهوت، سرگردان و وحشت زده گفت: «خداوند نیز دعایت را اجابت فرمود.»

بعد دستور داد تا نگهبان دربار با احترام، آن حضرت را تا خانه اش همراهی كند. [1] .



[ صفحه 22]




[1] منتهي الآمال، ج 2.